Mission

 

IN PERSIAN

 

HOME

HOLISTIC MEDICINE

DIVINE HEALING

PRAYER & FAITH

COLORS-AURAS-HALOS-CHAKRAS

HEALERS' CHARACTERISTICS

OTHER HEALERS

Ostad's Students

 

HISTORY OF HEALING

 

VIDEOTAPES

 

TESTIMONIALS

Institutions

Health Care Professionals

Lab Reports

Individuals

 

 

DISTANT HEALING

Energy Video Stream

Dr. Shealy's Test

Aura Test

Pendulum Test

Testimonials

 

STATISTICS

 

CONTACT

 

 

11- Bakhsh 9

نمونه هائي از بيماران بهبوديافته توسط استاد پرورنده

 

    در اين فصل فقط نمونه هاي مختصري از بيماراني كه توسط استاد پرورنده بهبود يافته اند و همگي آنان نيز مستند هستند ذكر شده است.  مدارك مربوط به همگي اين بيماران موجود است كه فقط چند تايي از اين مدارك گراور شده اند.

 

بيماري ناشناخته

س ز: در اواخر سال 1371 هنگامي كه 14 سال داشت دچار درد در  ناحيه پشت گرديد و به متخصصين ارتوپدي، عفوني، كودكان، روماتولوژي، مغز و اعصاب  و در نهايت روانپزشكي مراجعه داده شد كه اين مراجعات بدون نتيجه و تمام آزمايشات طبيعي بودند.  در اسفند 1371 بيمار را به كشور آلمان بردند، ولي بررسي ها در آنجا نيز همگي طبيعي بودند، منجمله بررسي هاي ارتوپديك و عفوني و همچنين آزمايش ام آر آي ستون فقرات و نخاع.  در اين مدت درد همچنان ادامه داشت و گاهي هم تشديد مي يافت، به حدي كه بيمار ديگر به مدرسه نمي توانست برود.  گاهي هم درد خود به خود تخفيف پيدا مي كرد.  در بهمن ماه 1372 پاي راست بيمار از مچ تا بالاي زانو دچار تورم گرديد.  بررسي هاي ارتوپديك، عروقي و روماتولوژيك مجدداً طبيعي بودند.  به تدريج پاي چپ هم دچار تورم شد و علاوه بر درد پشت، درد پاها نيز شروع شد.  معالجات با داروهاي ضد تورم و ضد درد  و داروهاي عروقي و همچنين بانداژ و فيزيوتراپي فقط گاهي به صورت موقت در درد و ورم تخفيف ايجاد مي كرد.

 

اين حالات همچنان ادامه داشت تا 31 خرداد 1373 كه بيمار را نزد استاد پرورنده آوردند.  در اين هنگام تورم پاي راست كم شده بود ولي پاي چپ تورم داشت (شش سانتيمتر اختلاف محيط دو پا در ناحيه ساق) و قادر به پوشيدن كفش در پاي چپ نبود.  درد كمر و پشت و پاها همچنان ادامه داشت و بيمار به كمك عصا راه مي رفت. 

 

در اولين جلسه درمان دردها از بين رفتند و بيمار بدون عصا توانست راه برود. با همان يك جلسه درمان بيمار پس از شش روز درد نداشت و تورم هم به ميزان زيادي كاهش يافت، به طوري كه روز ششم توانست كفش بپوشد و به كوهپيمائي برود.

 

سرطان دستگاه گوارش

ع ر:خانم 66 ساله اي در فروردين ماه 1371 دچار علائم اختلال گوارشي گرديد. آزمايش گاستروسكپي توموري را در ناحيه اتصال مري به معده نشان داد. تكه برداري اين تومور نشان داد كه سرطان از نوع Adenocarcinoma است.  آزمايش در محل ديگري همين نتيجه را تأييد نمود.

 

پس از سه جلسه درمان نزد استاد پرورنده، در اواخر خرداد همين سال بيمار بهبود حاصل نمود. راديوگرافي مري و معده با ماده حاجب  هيچگونه توموري را نشان نمي داد.

 

تومور كليه

م ق : در 2.5 سالگي، در پائيز سال 1370 عكسبرداري از كليه با ماده حاجب ( IVP ) و سپس آزمايش سونوگرافي توموري به قطر سه سانتيمتر را در پل فوقاني كليه چپ نشان داد كه به احتمال زياد از جنس نوروبلاستوما (Neuroblastoma)   تشخيص داده شد.  در زمستان همان سال آزمايش سي تي سكن شكم، وجود اين تومور را تأييد نمود.

 

والدين هيچگونه درمان داروئي يا جراحي را اجازه ندادند و به استاد پرورنده مراجعه نمودند.  جمعاً 10  جلسه انرژي درماني توسط استاد انجام شد.    در اول خرداد 1372  آزمايش سي تي اسكن شكم طبيعي بود!

 

بيماري ژيل دولاتوره (Gilles de la Tourette)

س س: در سن 5 سالگي دچار بيماري ژيل دولاتوره گرديد (اين بيماري به صورت حركات اضافي مكرر در قسمت هاي مختلف بدن، حتي به صورت در آوردن صداهاي مختلف، همراه با اختلال رفتار، افزايش تحرك و كاهش تمركز است).  درمان هاي مختلف در ايران و اروپا نتيجه نداشت.  با مراجعه به استاد پرورنده اين حركات به كلي بر طرف گرديد.

 

سرطان استخوان

م س:  اين كودك در 5 سالگي، در آوريل 1978، دچار غده اي در قسمت بالاي استخوان ران در سمت راست گرديد.  تومور با جراحي برداشته شد و آزمايش آسيب شناسي نشان داد كه از جنس Alveolar Soft Part Sarcoma با دست اندازي به عروق و عضلات اطراف مي باشد كه تومور نادر و بسيار بدخيمي است.  نتيجه آسيب شناسي در انگلستان مورد تأييد قرار گرفت . (شكل هاي 1 و 2)

شكل 1: نتيجه آسيب شناسي در بيمارستان نمازي شيراز.

شكل 2: تأييد نتيجه آسيب شناسي در انگلستان.

 

سه ماه بعد متاستازهاي متعدد در ريه راست و چپ مشاهده شد.  شيمي درماني در انگلستان انجام شد كه موفق نبود.  حجم و تعداد متاستازهاي ريوي افزايش يافت و در اكتبر 1978 طي نامه اي در انگلستان به والدين بيمار اعلام كردند كه شيمي درماني بدون نتيجه بوده است و درمان ديگري براي كودك نمي توان انجام داد و بهتر است به ايران بازگردند.  در ضمن شفاهاً به والدين بيمار گفته شد كه دو هفته بيشتر زنده نخواهد ماند. (شكل 3)

شكل 3: نظريه دكتر هميلتون مبني بر اين كه شيمي درماني هم فايده اي ندارد و ديگري كاري نمي توان كرد و بهتر است بيمار را به ايران بازگردانند (سال 1987).

در بازگشت به تهران بيمار را نزد استاد پرورنده بردند و تحت انرژي درماني قرار گرفت.  در هنگام نوشتن اين يادداشت بيمار زنده و سالم است!  ضايعه اصلي كاملاً از بين رفته است.  تومور در ضمن جراحي اوليه به صورت ناكامل برداشته شده بود، ولي پس از انرژي درماني ديگر اثري از آن نيست و عود هم نكرده است.  ضايعات متاستاتيك ظاهراً تبديل به يك نوع تومور خوش خيم و شايد ندول هاي فيبروتيك شده اند، چون رشد نمي كنند و علائم باليني نيز ندارند. (شكل 4)

شكل 4: هشت سال بعد (سال 1995) سكن تمام بدن هيچگونه غده سرطاني نشان نمي دهد.

سرطان نخاع

م ن: در سه ماهگي دچار كاهش حركت در پاي راست گرديد. آزمايش MRI يك تومور بزرگ در مجاورت ستون مهره ها نشان داد كه به نخاع دست اندازي كرده بود. اين توده از ناحيه دوازدهمين مهره پشتي تا چهارمين مهره كمري ادامه داشت. به تدريج فشار حاصله از تومور باعث فلج كامل پاي راست و سپس فلج پاي چپ گرديد.

تكه برداري از تومور در انگلستان انجام شد ، كه نشان داد غده از جنس نوروبلاستوما (Neuroblastoma) مي باشد  كه تومور بسيار بدخيمي است . (شكل هاي 5 و 6)

شكل 5: نتيجه آسيب شناسي كه نشان دهنده تومور نوروبلاستوما است.

شكل 6: نامه دكتر پلاومن كه شيمي درماني و سپس جراحي و راديوتراپي را پيشنهاد نموده است.

 

علي رغم توصيه پزشكان در لندن بيمار هيچگونه شيمي درماني يا اشعه درماني دريافت نكرد.  پس از مراجعت به تهران، بيمار تحت انرژي درماني توسط استاد پرورنده قرار گرفت و بهبود يافت. آزمايش MRI كه دوسال پس از بهبود از كودك انجام شده هيچگونه توموري را در اطراف ستون فقرات يا نخاع نشان نمي دهد. (شكل 7)

شكل 7: ام آر آي مورخ 27/9/72: فشار اكسترادورال پيشين از بين رفته است. توموري در نخاع وجود ندارد.

تومور داخل نخاع

الف ب الف:  بيمارساكن ايالت ويرجينيا در آمريكاست كه در سپتامبر 1993 در سن 48 سالگي دچار اختلالات حسي در انگشتان سوم و چهارم و پنجم دست راست گرديد. آزمايش MRI ضايعه اي را در نخاع در محاذات مهره هاي چهارم و پنجم گردني نشان داد كه با تزريق پارامگنت كمي افزايش كدورت و كمي علائم فشاري و بزرگ شدن نخاع را در اين ناحيه نشان داد كه بيشتر احتمال وجود تومور داخل نخاع را مطرح مي ساخت. آزمايش MRI مغز طبيعي بود.

 

به تدريج اختلال حسي افزايش يافت و درد شروع شد و اختلال حركتي نيز در دست راست پيدا شد، به صورتي كه بيمار ديگر نمي توانست از دست راست خود استفاده نمايد.  در اين هنگام MRI مجدد نخاع كمي افزايش حجم تومور و كمي بيشتر افزايش كدورت با تزريق پارامگنت در مقايسه با آزمايش قبلي نشان داد.  تشخيص باليني تومور نخاع، احتمالاً اپانديموما يا آستروسايتوما بود.  به تدريج درد گردن و اختلال حسي و درد در دست چپ نيز شروع شد و بيمار مجبور بود در روز مقدار زيادي مسكن مصرف نمايد.

 

بيمار بدون هيچگونه مداوائي در آمريكا  در دسامبر 1993 به ايران آمد و به استاد پرورنده مراجعه نمود.  پس از چهار جلسه درمان دردها قطع شدند و پس از 5-4 هفته  بيمار توانست با دست راست كار كند و اختلالات حسي كاهش يافتند و در اين مرحله بيمار به آمريكا بازگشت.  در آمريكا پس از 5 ماه دردها و اختلالات حسي عود كردندو به تدريج زيادتر مي شدند.  بيمار مجدداً به ايران آمد و با شروع درمان مجدد توسط استاد پرورنده، سلامت خود را به دست آورد.  در حال حاضر به جز اختلال مختصر حسي در دست راست ناراحتي ديگري ندارد.  MRI نخاع در تابستان 1974 تصوير تومور نشان نمي دهد، بلكه احتمال ميلومالاسي يا ميلوپاتي (نرم شدن نخاع) را مطرح كرده است.

 

تومور نخاع

گ ن:  اولين علائم بيماري در سن 33 سالگي، در سال 1372 به صورت اختلالات حسي مختصر در نيمه چپ بدن شروع گرديد.  پس از يك دوره پيشرفت آهسته، در مهرماه 1372 بيماري شدت يافت ن به طوري كه بيمار دچار بي حسي كامل نيمه چپ بدن گرديد. به علاوه ضعف در دست راست نيز شروع شد و اختلال در كنترل ادرار و مدفوع نيز ظاهر گرديد.  آزمايش MRI نخاع در تاريخ 12/8/72 توموري در نخاع در محاذات پنجمين و ششمين مهره گردني نشان داد. آزمايشات VEP و BAEP طبيعي بودند و به بيمار پيشنهاد عمل جراحي شد. بيمار در سوم آذر 1372 به استاد پرورنده مراجعه نمود و هيچگونه معالجات طبي يا جراحي انجام نداد.  در زمستان آن سال حس نيمه چپ بدن بازگشت (بيمار فقط احساس مي كند كه حس نيمه چپ بدن با نيمه راست فرق دارد و كمي غير عادي است) و فلج دست راست برطرف گرديد و كنترل ادرار و مدفوع نيز برقرار شد. آزمايش MRI در تاريخ 12/10/1372 انجام شده، كه نوشته اند ضايعه به ميزان قابل ملاحظه بهبود يافته است.

 

سرطان سينه

گ الف: اين خانم در 29 سالگي دچار سرطان سينه راست شد. آزمايش آسيب شناسي تومور از نوع  Infiltrating Ductal Carcinoma  را نشان داد. عمل جراحي و شيمي درماني انجام گرفت. پس از ده سال در دي ماه 1373 توموري در ناحيه زير بغل پيدا شد. آزمايش آسيب شناسي همان نوع سرطان را نشان داد و بيمار مجدداً شيمي درماني و اشعه درماني گرديد. پس از سه ماه كمر درد شروع شد و سكن استخوان دست اندازي تومور (متاستاز) به مهره چهارم كمري، استخوان ترقوه راست و دنده پنجم سمت چپ را نشان داد.  حال عمومي بيمار به تدريج بدتر مي شد، وزن او به سرعت كاهش مي يافت و ديگر اميدي به درمان وجود نداشت.

 

در اين مرحله با مراجعه به استاد پرورنده و پس از چهار جلسه انرژي درماني دردها از بين رفتند و به تدريج وزن بيمار اضافه شد. در تاريخ 22/4/1374 سكن مجدد استخوان هيچگونه توموري را نشان نداد.  جهت اطمينان بيشتر اسكن مجدد در مركز ديگري انجام دادند كه همچنان طبيعي بود.

 

تومور هيپوفيز

م خ:  اين خانم 53 ساله در اوائل سال 1374 دچار سر درد و بزرگ شدن دست ها شد، كه در معاينه تومور هيپوفيز تشخيص داده شد و سي تي سكن مغز و عكس زين تركي وجود تومور را تأييد نمود.  هورمون رشد به 28 و قند خون به 355 افزايش پيدا كرده بود. با مراجعه به استاد پرورنده پس از چند جلسه درمان هورمون رشد به 2 كاهش پيدا كرد و قند خون 152 شد.

 

بيماري كرون

س س:  اين جوان مقيم آمريكا از سال 1991 به بيماري كرون مبتلا گرديد.  يكبار جراحي شد و مكرراً تحت درمان  با  كورتون  قرار داشت.  در سال 1996 حالش وخيمتر شد و 20 كيلو وزن از دست داده بود، كه در اين هنگام تحت درمان توسط استاد پرورنده قرار گرفت.  پدر او كه پزشك است، گواهي كرده است كه پس از يك جلسه درمان از راه دور توسط استاد، اسهال بيمار متوقف شده و دردش كاهش يافت و پس از جلسه دوم درمان كه حضوري انجام گرديد، علائم بيماري به نحو واضحي كاهش يافت و توانست داروهايش را قطع كند و انواع غذاها را ميل كند و به تدريج 19 كيلوگرم به وزنش اضافه شد.(شكل 8)

 

شكل 8: گواهي پدر بيمار در مورد پسرش كه مبتلا به بيماري كرون بوده است.

 

آرتريت روماتوئيد

م ش: با سابقه ده ساله آرتريت روماتوئيد، پس از چند جلسه درمان توسط استاد بهبود يافت.   اين بيمار در نامه اي خطاب به استاد نوشته است كه پس از ده سال براي اولين بار مي تواند شنا و ورزش كند. (شكل 9)

 شكل 9 : نامه بيمار خطاب به استاد پرورنده در مورد بهتر شدن معجزه آساي آرتريت روماتوئيد.

 

استئوژنزيس ايمپرفكتا Osteogenesis Imperfecta

پ الف ي: در سال 1993 به دنيا آمد و در اوائل سالم به نظر مي رسيد، ولي وقتي براي اولين بار در 9 ماهگي در اثر سقوط از يك پله كوچك دچار شكستگي پا شد بررسي ها نشان دادند كه دچار بيماري استئوژنزيس ايمپرفكتا (استخوان سازي ناقص) است. او پس از آن تقريباً هر سه ماه يكبار دچار يك شكستگي جديد در يكي از استخوان هاي بدنش مي شد.  در اكتبر 1995 معالجه بيمار توسط استاد پرورنده شروع شد.  اين كودك سلامت خود را باز يافته و ديگر دچار شكستگي نشده است.  او در حال حاضر قادر است بدود، بازي كند، بپرد و از يك زندگي طبيعي برخوردار باشد. (شكل 10)

شكل 10: نامه والدين بيمار مبتلا به استئوژنزيس ايمپرفكتا به استاد پرورنده در مورد بهبود فرزندشان.

 

پيلونفريت مزمن

الف الف:  ايشان يك پزشك هستند كه در فروردين 1374 به علت پيلونفريت مزمن به استاد مراجعه نمودند.  در آن موقع ايشان دچار آتروفي (كوچك شدن) كليه ها و دفع شديد پروتئين از ادرار (4+) بودند. پس از 9 جلسه درمان، اندازه كليه راست 1.5 سانتيمتر بزرگتر شد و دفع پروتئين از ادرار به كلي قطع گرديد.

 

تومور كيستيك ناحيه پينه آل

    هـ ك: در سي تي سكن مغز ايشان در تاريخ 6/9/1372 يك تومور كيستيك كوچك در ناحيه پينه آل ديده شد.  بيمار هيچگونه درمان جراحي يا شيميايي و يا راديوتراپي انجام نداد و ترجيح داد براي درمان به استاد پرورنده مراجعه نمايد.  پس از چند جلسه انرژي درماني ، در تاريخ 12/11/1372 آزمايش ام آر آي مغز ايشان طبيعي بود و توموري ديده نشد.

 

    تأييد بهبودي ايشان ، به گواهي سركار خانم دكتر طاعتي اصيل متخصص جراحي مغز و اعصاب را در شكل 11 مشاهده مي فرماييد.

 

 شكل 11: گواهي نامه سركار خانم دكتر طاعتي در مورد بهبود كامل بيمار مبتلا به تومور مغز.

 

سرطان استخوان

    س الف: 7 ساله، آزمايش آسيب شناسي قبل از انرژي درماني توسط استاد پرورنده در 25/3/73 كه سرطان استخوان از نوع  Osteogenic Sarcoma نشان مي دهد ( شكل 12 )

شكل 12: آزمايش آسيب شناسي 25/3/1373 كه سرطان استخوان را نشان داده است.

    پس از درمان توسط استاد پرورنده ، علائم بيماري از بين رفت و تكه برداري از استخوان اختلالي نشان نداده است ( شكل 13 )

شكل 3 : تاريخ 26/2/1374  تكه برداري از استخوان ديگر بافت سرطاني نشان نمي دهد.

 

 

سرطان خون

    ج د: 25 ساله دچار لوسمي (سرطان خون) بود، كه پس از چند جلسه درمان توسط استاد پرورنده بهبود يافت. (شكل هاي 14 و 15 و 16)

شكل 14: آزمايش اوليه بيمار مبتلا به سرطان خون 27/4/1372 (گلبول سفيد = 620000)

 

شكل 15: تاريخ 30/4/1372، پس از يك جلسه درمان توسط استاد پرورنده گلبول هاي سفيد به 430000 كاهش يافته اند.

 

 

شكل 16: پس از چند جلسه درمان، يك ماه بعد ( 31/5/1372 )، گلبول هاي سفيد طبيعي شده اند (6600).

 

 

موارد زير از كتاب شفاي الهي نوشته دكتر نورمن شيلي تحت عنوان  گواهي هائي بر شفاي الهي عيناً نقل مي شود:

 

    "همچنانكه دكتر نولن دركتاب خويش تأكيد ميكند،  درمانگران 70% موارد در درمان موفق هستند،  ولــي او تصور ميكرد بيشتر اين موفقيت مديون اثر "پلاسبو"  در بيماري هاي روان تني بوده است……. ممكن است پزشكان درمان هائي راكه دراين قسمت ذكر شده است قبول نكنند، ولي تعدادي از نويسندگان اين نامه ها خود پزشكان و متخصصان بهداشت هستند.  شما ممــكن است يك مورد اتفاق افتاده را استثناء فرض كنيد،  ولي وقتي كه تعداد زيادي از اين موارد وجوددارد چگونه ميتوان آنان را رد كرد؟

       مورد 1

    يك خانم مي نويسد “ده سال است كه مبتلا به آرتريت روماتوئيد هستم.  خوشبختانه از زماني كه شما (استاد پرورنده) درمان مرا شروع كرديد درد و علائم ديگر آرتريت متوقف شده اند ـ من حالا ميتوانم ورزش كنم و از شنا كردن لذت ببرم، چيزي كه در ده سال دردناك گذشته حتي به آن فكر هم نميتوانستم بـكنم.  من هيچوقت به اندازه حالا احساس خوشبختي و نيرو نمي كرده ام.”

        مورد 2

    در ژانويه 1996 يك پزشك متخصص بيماري هاي چشم مي نويسد، ‌“‌‌آقاي …… ازسال 1986 بيمار من بوده است.  او به علت استحاله لكه زرد ( Macular Degeneration)  در هر دو چشم بتدريج دچار نابينائي شد،  به نـحوي كه ديگر قادر به رانندگي نبود.  درحال حاضر پس از ملاقات با آقاي پرورنده بينائي او بهتر شده است،  وبه خاطربهبــود بينائي درهردو چشم قادر به رانندگي است.”

 

        مورد 3

    يك خانم متخصص كايروپراكتينگ مينويسد كه “مادرش كه سالها بيمار بود ناگهان از حالت سكوت خارج شد.  رفتار او به كلي تغيير كرد. حرف زدن و تبسم را مجدداً شروع كرد، و ناگهان من احساس كردم كه انسان زنده اي در كنار من وجود دارد.  آبريزش چشم وبيني او كه به مقدار زياد به علت بسته بودن كامل مجاري اشكي او وجودداشت متوقف شد.  پا درد او تخفيف يافت.  شوهر من با هيجان اظهار داشت كه تغيير كاملي در رفتار مادرم ايجاد شده است.”

       مورد 4

    يك روانشناس كه مدير يك “كلينيك درد” بزرگ است در مارس 1996 نوشت، “اينجانب از پيشرفتي كه  بعضي بيماران من با ديدن شما نشان داده اند كاملاً حيران شده ام.”

 

        مورد 5

    يك پزشك مقيم نيويورك در مارس 1996 نوشت، “اينجانب عميقاً تحت تأثير قدرت شما، در تأثير قابل توجه و مستند ـ بايد بگويم تقريباً معجزه آسا ـ روي بيماران مختلف قرار گرفته ام.  بيماران صعب العلاجي كه با بهترين طبابت قابل حصول در غرب قبلاً درمان نشده اند.”

 

        مورد 6

    يك دانشمند فيلادلفيائي در مارس 1996 نوشت، “ما از قابليت غيرعادي شما در تشخيص سريع و درمان بيمــاران توسط انرژي درماني، كه درحضورما انجام داديد شگفت زده شديم. برخي از اين بيماران در نتيجه مستقيم درمان شما ديگر درد ندارند و يا مشكلات ديگرشان برطرف شده است .  پس از ديدار شما در اينجا،  باهركه صحبت كردم  عميقاً تـــحت تأثير قابليت هاي شما قرار گرفته بود.”

 

 

        مورد 7

    در ماه مه 1996 والدين بيماري نوشتند، “پسر ما در 4/4/1993 متولد شد. پس از سه بار شكستگي استخوان در يــكماهه اول زندگيش تشخيص بيماري استخوان سازي ناكامل  (Osteogenesis Imperfecta) براي او گذاشته شد. پسر ما تقريباً هر سه ماه يكبار دچار يك شكستگي استخوان ميشد،  تا اينكه در اكتبر 1995 موفق شديم به ملاقات شما (استاد پرورنده) بيائيم. پس از پنج جلسه درمان پسر ما بهبــود يافته است.  او چندين بار زمين خورد ولي دچار شكستگي نشد. ميتــواند بدود و با بچه هاي ديگر بازي كند و ما ميتوانيم از دويدن و بازي كردن او لذت ببريم.”

 

        مورد 8

    يك پزشك داراي بورد تخصصي پزشكي خانواده در ژوئن 1996 نوشت، “اينجانب شاهد بهبود بيماراني بودم كه پزشكي معمول غرب بهيچوجه براي آنان كاري نمي تواند انجام دهد.”

        مورد 9

    يك بيمار كه تشخيص بيماري Kugelberg Welander (يك بيماري استحاله اي نادر پيشرونده) در كلينيك مايو برايش گذاشته شده بود، به گزارش يك استاد دانشگاه متخصص بيهوشي  علائمي از بهبود نشان داده است، منجمله قدرت بدنيش افزايش يافته واحساس افزايش انرژي ميكند.

 

       مورد  10

    يك متخصص طب مشرق زمين در ژوئيه  1996  نوشت كه پسرش پنج سال بود از عوارض شديد بيمـــاري كرون) ( Crohn  رنج ميبرد. او دچار اسهال هاي مكرر ميشد و چهل پوند وزن كم كرده بود.  بار اول استاد به مدت پنج دقيقه از راه تلفن به او انرژي داد.   بلافاصله اسهال او متوقف شـــد و دل درد هاي او كاهش يافت. پس از درمـــان دوم (كه آخرين درمان بود)، “علائم بيماري به نحو قابل توجهي كاهش يافت. او توانست غذاي معمولي بخورد و در عرض چهار ماه توانست همــه داروهاي خود را قطع نمايد و سي وهشت پوند وزن اضافه كرد.”

 

        مورد 11

    يك پزشك و همچنين يك فيزيوتراپيست هريك در ژوئيه 1996 نوشتند كه يك بيمار مبنلا به لوپوس اريتماتوز و مياستني گراو گزارش كرده است پس از درمان توسط استاد پرورنده، “افزايش واضحي در توان بدني به دست آورده و احساس بهبودي ميكند. او احساس ميكند اين درمان به او اجازه داده است كه در تقويت جسماني خود پيشرفت نمايد.‌”

 

       مورد 12

يك پدر در اوت 1996 نوشت كه دخترش كه به علت پسوريازيس شديد دچار كاهش رشد بدني بود ،  درعرض چهارهفته پس از درمان توسط استاد ، يك اينچ به طول قامتش افزوده شد.

 

                        مورد 13

    يك مرد كه دچار آب سياه (گلوكوم) شديد دراثر ضربه چشم بود و چندين بار جراحي ناموفق روي چشم او انجام شده بود گزارش كرد، “پس از چند جلسه درمان توسط استاد پرورنده، درد و وضعيت چشم من بسيار بهترشد،  تا به حدي كه ديگر احتياج به درمان داروئي يا جراحي ندارم.”

 

        مورد 14

    يك پدر نوشت كه پسرش مدت دو سال بود دچــار سرفه هاي بسيار شديدي مي شد كه حتي مانع خواب او مي گرديد.  پزشكان و متخصصان متعدد نتوانستند كمكي به او بكنند.  پس از فقط سه جلسه درمان توسط استاد، “سرفه او كاملاً از بين رفته است.”

 

        مورد 15

    يك پزشك طب شرق و طب سوزني نوشت كه شاهد بوده است كه استاد، “موفق به بهبودي يا درمان بيماران مبتلا به انواع بيماري هاي مختلف مانند سرطان، بيماري هاي ويروسي لاعلاج، صرع و حتي كوري شده است.  استاد نه تنها توانستـــه بيماران را بهبود بخشد، بلكه نيروي حيات را در روح آنان احياء نموده است.” او گفت كه حتي درمان بيماري مانيك دپرسيو و اسكيزوفرني نيز براي استاد مشكلي نبوده است.

 

        مورد 16

    يك پزشك مقيم نيوجرسي نوشت، "من شاهد نيروي درمانگري او روي چندين بيمار بودم." او سپس تعداد هشت مورد بيماري را ذكر ميكند:

       1-اولين بيمار يك پزشك 58 ساله بود كه در سال 1987 تحت جراحي فوزيون ستون فقرات قرارگرفت و بعلت عوارض جراحي دچار فلج پاي راست شد. ( بعد ها اين وضعيت توسط آزمايش MRI  تأييد گرديد). جراحـان جراحي مجددي را صلاح ندانستند. پس از اولين جلسه درماني توسط استاد، او توانست مختصراً انگشتان پاي خودرا حركت دهد.  پس از چهل جلسه درمان، بيماري كه كاملاً فلج بود توانست با كمك كفش مخصوص و واكر راه برود و درحال حاضر شغل پزشكي خود را از سرگرفته است.  من هيچگونه راه درمان غيرجراحي را نمي شناسم كه چنين ضايعه اي را در نخاع در چنين مدت كوتاهي بهبود بخشد .

    2- يك خانم 32 ساله كه همسر يك پزشك است،  پس از تولد دومين فرزندش دچـــار قطع قاعدگي و ترشح شير از پستان شد كه چهار سال ادامه يافت.  اين بيمار در سه جلسه درمان توسط آقاي پرورنده درمان شـد. علائم بيماري برطرف شد و دوره هاي قاعدگي او طبيعي شد. (جلسه اول درمان او حضوراً توسط آقاي پرورنده و دو جلسه ديگر توسط تلفن انجام شد).

    3- يك خانم 35 ساله كه همسر يك پزشك است دچار يك سردرد ضربان دار شديد بود كه در تمام آزمايشات ممكنه منجمله MRI و CT سكن مغز علت آن مشخص نشد و تشخيص سردرد عصبي روي آن گذاشتــه شد و از مسكن هاي مختلف استفاده مي نمود.  آقاي پرورنده تشخيص داد كه سردرد ايشان بعلت اختلال مختصر در كار كبد اوست. قابل توجه است كه تمام آزمايشات كبـــدي اين بيمار طبيعي بودند.  پس از چند جلسه درمان كه در طي آنها آقاي پرورنده روي كبد بيمار كاركرد، سردرد بيمار برطرف شد. اين عقـيده كه اختلال كبد حتي بدون تأييد آزمايشات امروزي ميتواند وجود داشته باشد و منجر به سردرد شود عقيده جديدي است كه پزشكان آن را نمي شناسند. اعتقاد پزشكان بر اين است كه براي اين نوع بيماري ها درمان شناخته شده اي وجود ندارد.

    4-  پس از انرژي دادن به كبد چندين بيمار مبتلا به افزايش كلسترول خون و افزايش تري گليسريد خون توسط آقاي پرورنده،  سطح خوني كلسترول و تري گليسريد اين بيماران به طور واضحي كاهش يافت. داروئي وجود ندارد كه چنين كاري بتواند انجام دهد. 

    5-  يك جراح 67 ساله كه سيروز كبـد داشت دچار كاهش پلاكت هاي خون شد. پس از دريافت انرژي درمان كننده آقاي پرورنده،  پلاكت بيمار از 20,000  به 50,000  افزايش يافت و طحال كوچك شد.

    6-  من شاهد كاهش درد قفسه سينه در موارد ثابت شده آنژين صدري و سكته قلبي در بيماراني بودم كــه توسط آقاي پرورنده درمان مي شدند.

    7-  يك بيمار كه دچار خشك شدن مفصل شانه (Frozen  Shoulder)  پس از شكستگي استخوان بازو شده بود،  پس از چند جلسه درمان توسط آقاي پرورنده  تحرك كامل مفصل شانه خودرا به دست آورد.

    8-  يك دختر  5  ساله  دچار سرطان از نوع Alveolar Soft Part Sarcoma  درپاي راست در سال 1986 گرديد.  تومور شواهد بافت شناختي دست اندازي به عضلات و عروق را نشان داد. (تشخيص پاتولوژيك در انگلستان و ايالات متحده آمريكا انجام گرفت.) بيمار به يك مركز در انگلستان معرفي شد كه در آنجا شيمي درماني شد و در نهـايت با تشخيص سرطان دست اندازي كرده به ريه مرخص گرديد.  پس از آن بيمار تحت درمان آقاي پرورنده  قرار گرفت و در حال حاضر ده سال پس از تشخيص اوليه هنوز زنده است.  اين يكي از موارد بسيار نادر زنده ماندن بيمار مبتلا به ساركوماي دست اندازي كرده به اندام هاي ديگر است و ممكن است تنها مورد زنده ماندن طولاني مدت ساركوماي دست اندازي كرده به ريه در تاريخ پزشكي باشد.

 

    با وجود آنكه تمام اين موارد ممكن است واقعي به نظر نرسد، ولي اينجانب از همه اين موارد (به استثناء يكي) مدارك پزشكي دارم.  اين موارد فقط نمونه كوچكي از درمان معجزه آساي انرژي الهي بشمار ميروند. در هيچيك از اين موارد، پزشكي معمول حرفي براي گفتن ندارد.  البته بايد گفت استاد پرورنده اين درمان هارا مجاني انجام مي دهد. او پولي بابت كار خود نمي گيرد. اكثر درمانـگران انرژي درماني  يا مبلغي به اختيار بيمار مي گيرند و يا اصلاً مبلغي دريافت نمي نمايند. اين نوع درمان شامل ايمان به خداوند و نتيجه لطف الهي به بشر است."

 

 

 

Home | Top of the page

©2012 - The original material on this site is copyrighted.  It may be used, provided credit is given to Ostad Hadi Parvarandeh and this site is referenced.